تکنیکهای مراقبه خروج روح (علی موسائی مرند)

تکنیک مراقبه شماره ( 1)در حالیکه چشمانتان را بسته اید چند دقیقه را صرف ریلکس کردن تمام بدن کنید سپس کره چشمتان رابه سمت بالا بچرخانید تا جاییکه کشش و فشار اندکی را در ماهیچه های اطراف چشمتان احساس کنید.سپس دید درونی خود را بر صفحه سیاه درون متمرکز کنید.سعی کنید در این مرحله به خواب نروید بلکه همچنان توجه تان را در همین حالت متمرکز کنید .هرگاه که ذهنتان منحرف شد و به موضوع دیگری پرداخت خیلی ساده آن را بازگردانید ودوباره آغاز کنید.به صدای سوت ضعیف در بالای سرتان گوش کنید وتوجه ثانویه خود را به گوش دادن به آن معطوف سازید.
تجسم کنید که سوت مذکور مانند جریانی از امواج است که از پایین کالبد فیزیکی تان به بالا حرکت کرده و از قسمت بالای سرتان خارج میشود. اجازه دهید تااین سوت دید درونی تان را بطور کاملا طبیعی به بالا ببرد. به آرامی تمرکز دید درونی تان بر سیاهی صفحه درون را متوقف کنید.اگر این کار را مدت بیشتری انجام دهید از به خواب رفتن شما جلوگیری می کند. در عوض فقط هشیاری جنبی و خفیفی را در اطراف چشم سوم خود در درون پیشانی حقظ کنید تا به این ترتیب صفحه سیاه را همچنان نزدیک به نقطه دید درونی تان نگه دارید. سرانجام در حالتی نا منتظر و بی خبر به خواب خواهید رفت.اگر احساس خفیفی از سوزش و گزگز یا احساس کشیدگی در قسمت بالای سرتان بوجود امد بسیار عالی است. اگر هم این اتفاق نیفتاد اشکالی ندارد.اگر باعث این احساس در سرتان شوید و توجه ثانویه خود را در آن نقطه از سرتان معطوف دارید آنگاه پس از به خواب رفتن احتمال خارج شدن از کالبد اندکی بیشتر خواهد شد.سخت ترین قسمت این تکنیک هنگامی است که حدودا یک ساعت و نیم از آغاز آن بگذرد. در این هنگام است که موج فریبنده و اغوا کننده ای از خستگی ذهنی و جسمانی در سراسر کالبد
فیزیکی ایجاد می شود و استقامت و اراده ذهنی را شدیدا به مبارزه می طلبد. تسلیم شدن به این موج وسوسه انگیز از خستگی و به خواب رفتن معمولا هر گونه احتمال برای خارج شدن آگاهانه از کالبد را تا حد صفر کاهش می دهد.سعی کنید تا از نظر ذهنی بر این موج از خستگی فائق شوید و به مراقبه خود ادامه دهید در این مرحله با گذشت هر لحظه شانس و احتمال سفر خروج از کالبد با خود آگاهی بسیار خوب به تدریج افزایش می یابد.

مابقی را د ادامه مطلب بخوانید

ادامه مطلب ...

ناگفته های هیپنوتیزم

براحتی هیپنوتیزم کنید
آموزش گام به گام هیپنوتیزم 

گام اول در یادگیری هیپنوتیزم 
 

کسی که دنبال فراگیری دگر هیپنوتیزم است نیاز به چند شرط لازم(نه کافی) دارد
۱- اعتماد به نفس خوبی داشته باشد 
۲- احساس جراتمندی را در خودش رشد دهد 

۳- تمرین و ممارست داشته باشد  

۴- از اثر گذاری خوبی روی دیگران برخوردار باشد.  

۵-همیشه نسبت به خود و اطرافیان نگاه مثبت داشته باشد وسعی کند خودش و دیگران را

همیشه دوست داشته باشد
۶- از احساس شکست نترسد. چون شکستها پله هایی برای ترقی هستند

   

گام دوم در هیپنوتیزم 


تلقین به عنوان قدم دوم و مولفه اصلی در هیپنوتیزم تاثیر چشمگیری دارد
ما باید سعی کنیم به اشخاصی که میخواهیم هیپنوتیزمشون کنیم تلقین کنیم ولی باید در تلقین کردن مواردی رادر نظر داشته باشیم
۱- با اصول پنجگانه تلقین آشنایی کامل داشته باشیم و روشهای استفاده ازآن را بخوبی بدانیم  

۲- تلقین رو باید با لحن شیوا انجام بدهیم.  

۳- با توجه به خصوصیات سوژه باید تلقین را به صورت آمرانه و یا خواهشانه بگوییم آمرانه بیشتر برای

۵- سنگین و سبک کردن صحبت در جاهایی که نیاز هست باید بوضوح از تلقین دادن ما مشخص باشد

 مثلا در هنگام گفتن کلمه (سنگین) باید کلمه را طوری ادا کنیم شخص از لفظ صحبت ما نیز سنگینی رو حس کند و سبک نیز بر عکس آن
۶-سعینکینم که با تلقین های ممتد و بدون فاصله سوژه را خسته کنیم خیلی وقتها مکثهای بین تلقین  

 تاثیرش بیشتر از خود تلقین است البته این مکثها نباید بیش از 4 الی 6 ثانیه طول بکشد در این مکث ها شخص  با تمرکز کامل به تلقین های شما گوش میکند
7- سعی کنیم که در تلقین کردن از شاخه ای به شاخه دیگر نپریم   

گام سوم 

 
دوستان عزیز بعد از اینکه دو گام از آماده شدن برای یادگیری هیپنوتیزم را خواندید و احساس کردید مطالبی که در دو گام پیش خوانده اید،را میتوانید عملی کنید. حالا شما آمادگی دارید که با خواندن مطالب زیر و تمرینات لازم و مطالعات در این زمینه یک هیپنوتیزور ماهر شوید البته بنده اعتقاد دارم که مطالعه تنها نمیتواند شما را به هدفتان برساند اگر هر کسی میتوانست فقط با خواندن چند کتاب و یا نوشته زیر هیپنوتیزور بشود آن موقع همه با خریدن یک جلد کتاب و خواندن آن هیپنوتیزور میشدند این راهنماییهای استاد فن است که باعث میشود شما بتوانید راحت این مراحل را طی کنید
یاد آوری کنم که بنده، بعد از گذشت 18 سال از کار حرفه ای هنوز هم کتابهایی که در زمینه هیپنوتیزم هستند مطالعه میکنم و حین مطالعه، کتاب را ارزیابی میکنم و خود را هیچ موقع علامه دهر ندانسته ام. نشده که من کتابی را بخوانم و مطلب جدیدی را در آن یاد نگرفته باشم  

مراحل هیپنوتیزم کردن آماده سازی
 

 ۱-ایجاد انگیزه 2- آموزش مهارت تنفس و تن آرامی 3- پاسخ به شبهات سوژه 4- انجام تستهای هیپنوتیزم  

1- قبل از اینکه هیپنوتیزم را شروع کنیم باید با سوژه رابطه حسنه ایجاد کنیم در این رابطه باید خوش اخلاق بود و به سوژه احترام گذاشت و سوژه را بدون قید و شرط پذیرفت و با گفتن عناوینی چون «من جادوگر نیستم و کار خارق العاده ای نمیکنم بلکه این شما هستید که با تراکم تمرکز فکر، خود را در یک مرحله ای از آرامش قرار خواهید داد که در آن به آن چیزی که مد نظرتان هست خواهیم رسید.» در وجود سوژه ایجاد انگیزه میکنیم در اینجا در مورد گستره کار خوابواره به در ما نجو اطلاعات میدهیم در مورد اثرات درمانی آن صحبت میکنیم ( اینجا لازم است که هیپنوتیزور مطالعه کافی در این زمینه داشته باشد) یاد آوری کنم که هر چه مقدمه چینی و ایجاد انگیزه ما درست و صحیح باشد ما نتیجه مطلوبی از کار خود خواهیم گرفت

 2- آرامشی که در بالا از آن صحبت کردیم با تنفس عمیق سوژه شروع میشود. به سوژه میگوییم که

 منظور ما از تنفس عمیق این است که شما هوا را از طریق بینی باید بگیرید و از طریق دهان پس دهید ولی قبل از پس دادن (همان بازدم) هوا را به مدت چند ثانیه در ریه هایتان حبس میکنید( حداکثر 5 ثانیه) خاطر نشان شوم که این تنفس ها بخاطر این است که سوژه در وضعیت آلفا قرار بگیرد و اکسیژن کافی به خون و بخصوص رگهای مغز برسد و این امر باعث می شود تا ما در کارمان موفق شویم و برای اینکه کارمان نتیجه خوبی داشته باشد این تنفس عمیق را، همراه با تن آرامی ( ریلکسیشن) میکنیم؛ عنوان میکنیم وقتی نفس عمیق اول را میکشید احساس میکنید که نیرویی از کف پاهایتان وارد بدن شده و تا قوزک پا را شل و سنگین می کند طوری که احساس میکنید پاهایتان مثل سرب سنیگن شده و دوست دارند که در زمین فرو روند؛ در میان حبس بین دم و بازدم، باز این سنگینی زیاد و زیادتر می شود و در بازدم نیز سنگین و سنگین تر می شود نفس بعدی را می کشد که به سوژه میگوییم تا زانوهایت سنگین و سنگین تر میشوند این تکنیک ( ریلکس پیشرونده ) را تا آنجا ادامه میدهیم که کل بدن شل و ریلکس شده و حالت لختی و کرختی به بدن دست بدهد. یکی از دلایل مفید بودن این تکنیک بخاطر این است که کلیه عضلات بدن در یک حالت انبساطی ماهیچه ها قرار میگیرد که خون به راحتی در عضلات حرکت میکند و سمومی که در اثر فعالیت روزانه در عضلات جمع شده آنها را دفع میکند. پس دوستان در نظر داشته باشند که هر موقع ما از تنفس و تنارامی صحبت کردیم منظورمان دقیقا این نوع تنفس و تنارامی است البته تنارامی روشهای مختلفی دارد یکی از روشهای تنارامی از طریق انقباض و انبساط عضلات عملی میشد. ونیز یک نوع از ریلکس به نام ریلکس سریع هست که دکتر هیپولیت برنهایم پیشنهاد میکند که در قسمت تست از آن صحبت خواهد شد. البته در هر نوع از تنارامی تنفس میتواند باعث شود که شخص زودتر به تنارامی برسد. انشالله در فرصتهای بعدی در مورد ریلکس های رنگی نیز صحبتی خواهم کرد
 3- اکثر سوژه های ما قبل از اینکه وارد مسئله خوابواره شوند نوعی نگرانی در وجودشا ن هست که باید به این نگرانی ها جواب های منطقی بدهیم، سوالاتی که بیشتر درمانجویان و سوژه ها دارند از قرار زیر است
الف – آیا من کنترل خود را از دست خواهم داد و هر سئوالی که شما از من بپرسید جواب خواهم داد؟ باید در جوابش بگوییم که «شما کنترل خود را خواهید داشت اگر ما سئوالی که کردیم دوست نداشته باشید جواب بدهید، میتوانید بگویید که نمیخواهید جواب بدهید.» البته بنده در مورد اخلاق هیپنوتیزوری هم گفتم که نباید چشم چرانی روانی بکنیم باید به درمانجو بگوییم که «ما دنبال این نیستیم که شما چه سرو رازی دارید بلکه ما میخواهیم کمک کنیم تا مشکلی که دارید و مطرح کردید حل شود.» باید قبول کنیم که نقش هیپنوتیزور در عمل هیپنوتیزم کاتالیزور و معین هست و غیر از این نیست. این سوژه است که خودش را هیپنوتیزم میکند. ما فقط در این راه کمک میکنیم که شخص زودتر به آن مرحله برسد
ب- آیا درسته که میگویند شخصی که هیپنوتیزم شده شاید بیدار نشود؟ در جوابش باید گفت:« تا به حال این مسئله برای هیچ کسی اتفاق نیفتاده و حتی در زمان هیپنوتیزم شدن شما، هیپنوتیزور محل را ترک کرده باشد خوابواره شما تبدیل به یک خواب طبیعی شده و بعد از یک ربع تا نیم ساعت به طور معمولی از خواب بیدار میشوید» پاسخ به این افکار مزاحم سوژه ما را یاری خواهد کرد تا زودتر به اهداف درمانی خود برسیم
ج- آیا درست است که میگویند فقط افرادی که ساده لوح و هالو هستند هیپنوتیزم میشوند؟ باید در جوابش بگوییم:«کار ما یک کار تراکم تمرکز ذهنی (توجه کنترل شده) است و اینگونه افراد و افراد کم هوش اصلا به این کار جواب نخواهند داد، این علم ثابت کرده است افرادی که از نظر ذهنی کم توان هستند و یا به قول شما هالو هستند به این روش درمانی پاسخ مثبت نمیتوانند بدهند ولی برعکس افرادی که از نظر هوشی توان بالایی دارند سریع میتوانند به این روش درمانی یا خوابواره جواب مثبت دهند.» جواب ما به سوژه باعث خواهد شد که شخص با ما همکاری بکند. هیچ کس دوست ندارد خودش را کم هوش و هالو نشان دهد. برای همین از تمام قدرت خود برای تراکم تمرکز فکر استفاده خواهد کرد
4- تستهای هیپنوتیزم را بدون اینکه نامی از تست ببریم شروع میکنیم به سوژه یا درمانجو نمیگوییم که ما میخواهیم شما را تست کنیم و ببینیم که شما میتوانید هیپنوتیزم شوید یا نه. بلکه میگوییم برای شروع خوابواره نیاز داریم تا کمی تمرین تمرکز داشته باشیم اگر کلمه تست را خاطر نشان شویم و شخص به تستها جواب ندهد هیپنوتیزم هم نخواهد شد.

 تستهایی که ما در این زمینه داریم متنوع و زیاد است اینجا به ده مورد اشاره میکنیم.
 1- به پشت افتادن 2- سنگین شدن دست 3- احساس نبض بین انگشت سبابه و شست 4- افتادن دست 5- سفت شدن دست و پا 6- در هم قفل شدن دست 7- پرواز دست 8- پاندول چورل 9- چسبیدن پلکها 10- چسبیدن پا روی زمین
 
1- به پشت افتادن:در این تکنیک از سوژه یا درمانجو میخواهیم که نقطه ای که روی دیوار هست و بالاتر از سطح چشم است، - به طوری که وقتی شخص به آن نقطه نگاه میکند سرش بصورت 45 درجه به طرف بالا خم میشود  نگاه کند البته با دور و نزدیک شدن شخص به دیوار هم میشود این حالت را ایجاد کرد به شخص میگوییم که بعد از نگاه کردن به نقطه سیاه روی دیوار چشمهای خودش را ببندد به طوری که نقطه سیاه را با چشم بسته تصور کند. بعد کف دستهای خود را روی شانه های سوژه میگذاریم و میگوییم: «اگه من دستهای خود را عقب بکشم شما هم خود به خود به همراه دست من به عقب متمایل میشوی، نگران نباش نمی افتی من پشت سر شما هستم» و یا با تلقینهایی چون؛ یک نیرویی شما را از طرف جلو به عقب میراند و یا نیرویی از عفب شما را به طرف خودش میکشد ادامه میدهیم. خانمهایی که کفشهای پاشنه بلند پوشیده باشند احتمالا به این تست ما جواب مثبت نخواهند داد.  در مورد تلقین مطالب مفصلی وجود دارد که تحت یک فصل آورده خواهد شد البته از نظر تقدم باید جلوتر از این مطالب میگفتم
 
2- سنگین شدن دست:به سوژه میگوییم دستهایش را به طرف جلو آورده؛ به طوری که دستهایش یک زاویه 90 درجه با بدنش درست کرده باشند میگوییم تصور کنید وزنه های سنگینی و یا کتابهای بزرگی روی تو دستهای شما وجود دارد، احساس کنید که هر لحظه این سنگینی بیشتر و بیشتر میشود و شما نمیتوانید این سنگینی را تحمل کنید و دستهای شما کم کم پایین میروند. شاید سوژه از شما بپرسد که چشمهایش را ببندد یا باز باشد. میگوییم:«هر طوری که شما احساس میکنید راحتتر میتوانید تمرکز کنید» اغلب افراد، با چشم بسته راحت میتوانند تمرکز کنند و به این تست جواب مثبت دهند
تلقین سنگین شدن دست باید طوری القا بشود که خود کلمه هم سنگین باشد. بصورت عادی نگوییم که دستان شما دارند سنگین و سنگینتر میشوند. این سنگینی بصورت پله ای اتفاق می افتد اگر سوژه یهو دستانش را پایین بیاورد در این صورت سوژه به این تست جواب مثبت نداده است. فراموش نکنید که در کلیه تستها و تلقینات تشویق کردن سوژه در رسیدن به چیزی که ما میخواهیم، کار ما را راحت خواهد کرد
 
3- احساس نبض بین انگشت سبابه و شست: از سوژه یا درمانجو میخواهیم که انگشتان سبابه و شست یکی از دستهایش را به هم بچسباند. سپس از سوژه میخواهیم فعل و انفعالاتی که بین دو انگشت خود احساس میکند به ما بگوید. احتمالا این شخص پاسخهای زیادی به ما دهد که جواب نباشد ولی هیچ موقع نمیگوییم که جوابت غلط است ما سعی میکنیم با تشویق کردن، سوژه به جواب اصلی که احساس نبض است برسد
4- افتادن دست:دستهای سوژه را میگیریم و بالا میاوریم و میگوییم که دستهایش را کاملا ریلکس و شل کند طوری که اگر ما دستهایش را ول کنیم دستهای سوژه پایین بیافتد
5- سفت شدن دست :در این تست از سوژه میخواهیم تا جایی که امکان دارد دستش رو به طرف جلو دراز کند القا میکنیم که دستش سفت و سفت تر میشود. طوری که مثل یک تخته غیرقابل خم شدن میشوند
6- در هم قفل شدن دستها:از سوژه میخواهیم انگشتان دو دستش را در هم گره کند و به تلقیناتی که به او میدهیم توجه کند. میگوییم:«من از یک تا پانزده میشمارم با هر شماره ای که گفتم انگشتان شما سفت همدیگر را میگیرند، طوری که باز کردن آن براتون مشکل خواهد بود» با هر شماره ای که اضافه میکنیم میگوییم:«انگشتان شما لحظه به لحظه همدیگر را جذب میکنند، وقتی به شماره آخر برسیم باز کردن دستتان مشکل خواهد بود. با اولین حرکتی که در انگشتان سوژه ایجاد میشود، شروع به تشویق کردن شخص جهت رسیدن به منظورمان میکنیم و در افرادی که احساس میکنیم مقاومت میکنند قفل شدن دستهایش را با دم و بازدم خودش هماهنگ میکنیم. میگوییم:« با هر دم و بازدم احساس میکنی دستهایت در هم قفل میشوند، وقتی به شماره آخر برسیم باز کردن دستهایت خیلی مشکل خواهد بود.» نباید بگوییم دستهایت باز نمیشوند
 
7- پرواز دست :به شخص میگوییم که دستهایش را روی زانوهایش بگذارد و به القائات ما توجه کند میگوییم:«من پانزده شماره میشمارم دستهای شما از روی زانوهایت جدا شده و به طرف بالا می آیند 1- دستهای شما کاملا سبک شده و در سبکی مثل پر هستند و دوست دارند بالا بروند، به شماره پانزده برسیم دستهایتان روی هوا هستند. 2- نیرویی دستهای شما را به سمت بالا میکشند، نیازی نیست شما نیرویی برای بالا بردن صرف کنید، مثل این است که نخ بالونی را به مچ دستانتون بستند و بالون به بالا حرکت میکند. و یا نیروی مغناطیسی دستهایتان را بالا میبرد. یا نیرویی بین کف دست و زانوهایتان ایجاد شده و حالت دفعی بین آنها ایجاد کرده است. با دیدن اولین حرکت از انگشتی، سوژه را تشویق میکنیم که به طرف هدف، حرکت کند. هر شماره ای را که میشماریم تلقین میکنیم؛ که دستهایش کاملا سبک و سبک شده و هیچ وزنی ندارند و خود به خود بالا میروند. در افرادی که مقاومت نشان میدهند، با حرکت دستهایش به طرف بالا، با دم و بازدم سوژه هماهنگ کنیم. تشویق و حالتهای خوشایندی که شخص در پرواز دست حس میکند را یادآورمیشویم. وقتی کلمه سبک را تلفظ میکنیم، خود کلمه باید سبکی را القا کند و به صورت سنگین و یا عادی نباشد خیلی لطیف و ملایم باید بگوبیم سبک و سبک تر میشود. اگر شخص پشت میز نشسته باشد میتوانیم بگوییم دستهایش را روی میز بگذارد و بعد از آن شروع به القای سبکی دستها میکنیم  8- پاندول چورل:در این تست ما دایره ای به قطر 30 سانتیمتر تقریبا نصف اندازه دست از کتف تا نوک انگشتان روی دیوار رسم میکنیم و دو قطر عمودی و افقی دایره را رسم میکنیم و محل تقاطع قطر و کمان دایره را نام گذاری کرده به طوری که مرکز دایره برابر با سینه سوژه باشد بعد حلقه سبکی که به نخی آویزان هست به سوژه میدهیم و میگوییم که نخ را با نوک دو انگشت شست و سبابه بصورت نود درجه با بدن نگه داشته به طوری که حلقه تقریبا بین پنج تا ده سانتیمتر زیر مرکز دایره قرار بگیرد و سوژه بدون اینکه سرش را حرکت دهد باچشمانش حرکت حلقه را دنبال کند در این حالت چرخش جشمی باعث کرختی سر سوژه می شود
9- چسبیدن پلکها:به سوژه در هر حالتی که باشد القا میکنیم، پلکهایش کم کم دارند سنگین میشوند و روی هم می افتند؛ به طوری که نیرویی بین دو پلک ایجاد شده که همدیگر را به طرف هم میکشند وقتی که پلکها به هم چسبیدند احساس میکنید که دو پلک را با چسب قطره ای به هم چسبیده باشند و پلک بالای شما سنگین شده و این سنگینی به کل بدن شما سرایت کرده، و بدنتان را ریلکس میکند. این نوع ریلکس رو ریلکس سریع مینامند
 
10- چسبیدن پا روی زمین:به سوژه القا میکنیم که یکی یا دو تا از پاهایش دارند سنگین و سنگین تر میشوند و به زمین میچسبند طوری که بعد از چسبیدن پا روی زمین بلند کردن آن یا آنها برایش خیلی سخت خواهد بود

افراد سلطه پذیر استفاده میشود و خواهشانه بیشتر برای افراد سلطه جو استفاده میشود
 ۴- زیر و بم کردن صدا هنگام تلقین دادن خیلی مهم است 

آموزش تله پاتی قسمت دوم (علی موسائی مرند)

 برای انجام تجربه تله پاتیک حداقل به دو نفر نیاز داریم :جنسیت:چون تله پاتی عبارت از انتقال افکاری است که از یک بار عاطفی و احساسی قوی آکنده شده است بنابراین با توجه به غرایزی که خداوند برای بقای نسل در نهاد بشر قرار داده است ارتباط بین دو جنس مخالف بایستی روشنتر و پر قدرت تری صورت بگیرد نر وماده هریک به تنهائی ناقص هستند و هر کدام از آنها سعی دارد با جستجوی جفت خویش به کمال برسد جاذبه جنسی یکی از شاهکارهای آفرینش که در پرتو آن موجبات ادامه نسل و رسیدن به تکامل فراهم می شود قدرت ونیروی عشق بسیار قوی است تا حدی که در بر خی از موارد بر عقل سلیم چیره می شود
در ارتباط تله پاتیک جنسیت از اهمیت زیادی بر خوردار است بهترین نتایج درشرایطی صورت می گیرد که فرستنده پیام مرد و گیرنده زن باشد در شرایطی که برعکس این باشد نتیجه از آنچه که گفته شد کمتر است
همان طور که در ارتباط عادی روزمره با دیگران سعی می کنیم با توجه به میزان سن /تحصیلات /طبقه اجتماعی و قدرت درک آنها از زبان و منطق خاصی پیروی کنیم به هنگام بر قراری ارتباط تله پاتی با دیگران هم بایستی به این عا مل مهم تو جه کنیم بنابراین اگر بخواهیم با کودکی ارتباط بر قرار کنیم بایستی از تصاویر و سمبلهایی استفاده کنیم که بیشتر مطابق ادراک و روحیات او باشد.
در روزهای پر گرد وغبار و پر باد وطوفان پیش از رگبارها در زمان فعالیتهای خو رشید ی و به هنگام وجود کامل قرص ماه از انجام تله پاتی خود داری کنید زیرا در برخی از افراد در این ایام ممکن است کسالتهای مبهمی از یک سر درد تا افسردگی شدید حملات آسمی.....متفاوت دچار با شند  بنا بر این هنگامی که هوا کمی آرام وخنک است بهترین زمان برای تمرینات تله پاتی است
این موضوع در روزهائی که بارانی است به شرطی که رگبا ر وجود نداشته باشد هم صدق می کند در زمانی که هوا بسیار سرد وگرم است شرایط نا مناسب است شاید دوستان بپرسن چرا دراین موقعها زمانه خوبی نیست
با ید عرض کنم معمولا پیش از رگبارو رعدو برق تحولات شدیدی در میزان فشار و بار الکتریکی هوا پیدا می شود که هر گونه تماس تله پاتیک را مانع میشود مهمترین دلیل برای تو جیه عوارض این آثار
بیان شده پیدایش تغیراتی در میزان یو نها یا اتمها و مولوکلهایی است که دارای بار الکتریکی در پوست هستند و انسان شدیدا نسبت به آنها حساس است
:پیام تله پاتیک :باید متن و لحنی داشته باشد که گویی خود او به این مطالب فکر می کند و آنرا  با زبان خودش بیان می کند :برای مثال اگر بخواهیم که او دستش را بلند کند این پیام یا فرمان
به این صورت صادر می گردد :حالا من دستم رااز زمین بلند می کنم پس درستی مطالب این است که همه پیامها را تجسم کنید اگر کالایی می خواهید خریداری کنید مهم این نیست که به این
کالا احتیاج داری یا نه کافیست که انگیزه و اشتیاق لازم برای خرید یک جنس به وجود آید.

هاله انسانی چیست؟(علی موسائی مرند)

هاله، میدانی از انرژی است ( انرژی الکترومغناطیسی و سایر انرژی‌های عالی‌تر ) که همه‌ی موجودات زنده را احاطه کرده است، و به عقیده‌ی بعضی در اطراف همه‌ی ذرات اتمی و موجودات زنده و غیر زنده وجود دارد. برای اطلاع افراد شکاک یا علم‌گرا باید گفت که ما خوش شانسیم که در زمانی زندگی می‎کنیم که جدیدترین تکنولوژی، ما را قادر به مشاهده و اندازه گیری این میدانهای انرژی می‎سازد. تکنولوژی ما آنچه را که عرفا برای قرنها تعلیم می‎داده‌اند اثبات می‎کند. ما می‌توانیم هاله‌ی انسانها را از طریق بینایی یا به روشهای دیگر درک و تفسیر کنیم.
هاله‌های ما همواره در حال تعامل با یکدیگر و محیط اطراف هستند. هر چه این تعامل طولانی‌تر یا کامل‌تر باشد، تأثیر آن بر هاله‌ها بیشتر خواهد بود. به همین علت هاله‌های اعضای خانواده، دوستان قدیمی و زوجهای چندین ساله بسیار مشابه به نظر می‎رسد.
انرژی باقیمانده از تعامل‌های هاله‌ای بر اشیاء و مکانها نیز تأثیر می‎کند و این تأثیر بر آنها نقش می‎بندد. مثلاً توجه کنید که خانه‎های مختلف چه احساسات متفاوتی را در ما بر می‎انگیزند. هر خانه‌ای بسته به اینکه چه کسانی در آن زندگی می‎کنند، هاله‌ای مخصوص به خود دارد، و در هر خانه هر اتاقی بسته به اینکه چه کسی در آن زندگی می‎کند و می‎خوابد، احساس منحصر به فرد دارد. خانه‎ای که بیشتر وقتها خالی از سکنه است، خالی‎تر از خانه‎ای که سرشار از زندگی روزانه است به نظر می‎رسد، حتی اگر در حال حاضر در خانه دوم هیچ کس نباشد. چنین خانه‌ای را با اتاق یک هتل مقایسه کنید.
چنین اتاقی به طور مداوم تحت تأثیر تعامل متغیر و سطحی انرژی‌های متعدد و متفاوت است. ما باقی مانده‌ی انرژی خود را در همه‌ی مکانها به جا می‎گذاریم. چیزهایی که ما با آنها تعامل بیشتر یا عمیق‌تری داریم ( مانند لباسها، جواهرات، ماشین، تخت خواب، صندلی مورد علاقه، حیوان خانگی، یا اشیاء مورد علاقه ) بیشتر و عمیق‌تر تحت تأثیر انرژی‌های ما قرار می‎گیرند و این تأثیر بر آنها عمیق‌تر نقش می‎بندد. آنچه افراد در هنگام انجام سایکومتری (روان‌نگری و روان‌سنجی اشیاء) تفسیر می‎کنند، همین انرژی باقیمانده است. همچنین انرژی باقیمانده از حوادث بسیار سخت و دلخراش است که باعث می‎شود مکانی حالت '' روح زده '' پیدا کند، که نوعی پارگی در ساختار زمان و مکان، یا دریچه‌ای به گذشته است.
ما نوعی آگاهی قبلی نسبت به هاله‎های دیگران داریم، اگرچه بیشتر این آگاهی در سطح ناخودآگاه شکل می‎گیرد. ما بر اثر مجاورت با بعضی افراد دچار احساس تخلیه و فقدان انرژی می‎شویم، در حالی که بعضی دیگر به ما انرژی می‎دهند. ما با بعضی افراد احساس سازگاری و هماهنگی می‎کنیم، در حالی که با بعضی دیگر احساس ناسازگاری داریم. هرگاه نوسان انرژی شخصی با ما مشابه یا یکسان باشد، نسبت به او احساس جاذبه می‎کنیم، اما با کسی که روی طول موجی کاملاً متفاوت است، راحت نیستیم. زبان ما انعکاس آگاهی ناخودآگاه ما از تعامل انرژی نهفته در پس این تجربه‌ها است.
وقتی احساس می‎کنیم که کسی به ما نگاه می‎کند ، در واقع از انرژی او که با ما تعامل انجام می‎دهد آگاه می‎شویم. این پدیده برای یک روشن‌بین قابل دیدن است. یکی از اساتید متافیزیک نقل می‌کند که: من سالها پیش هنگامی که برای دیدن هاله‎ها شروع به تمرین کرده بودم، نمونه جالبی از این پدیده را تجربه کردم. من منتظر یکی از دوستانم بودم تا با او در یک خانه‌ی بزرگ اشتراکی که او با حدود یک دوجین دانشجوی دیگر در آن شریک بودند شام بخوریم. در حالی که با آرامش در آنجا نشسته بودم و اطراف را نگاه می‎کردم، متوجه مرد جوانی شدم که وارد اتاق ناهارخوری شد. او به دوست من نگاه کرد که رویش به سمتی دیگر بود و بشقابش را آماده می‎کرد. در این هنگام من رشته‌ای از انرژی به رنگ قرمز تیره را مشاهده کردم که از شبکه‌ی خورشیدی آن مرد خارج شد، عرض اتاق را طی کرد و میدان انرژی دوست من را کاملاً احاطه کرد. همین که این رشته با هاله‌ی او تماس پیدا کرد، او از حرکت باز ایستاد، سپس برگشت و مستقیماً به مرد نگاه کرد، در حالی که آثار رنجش در چهره‎اش دیده می‎شد. در این لحظه رشته‌ی انرژی ناپدید شد. بعداً که من آنچه را دیده بودم به دوستم گفتم، او توضیح داد که آن مرد کسی بود که به شدت باعث ناراحتی او بود، زیرا همواره او را آزار میداد. در آن هنگام بود که من توانستم آنچه را که شاهد بودم آگاهانه جمع بندی کنم. آن مرد در حال خیال پردازی درباره‌ی دوست من بود، و من این خیال پردازی و واکنش دوستم را در سطح ناخودآگاه مشاهده کرده بودم. او به سادگی احساس کرده بود که کسی به او نگاه می‎کند و احساس ناراحتی کرده بود، در حالی که علت آن را آگاهانه نمی‎دانست، تا وقتی که برگشته، آن مرد را دیده بود.
همچنین او نقل می‌کند که: اولین هاله‌ای که مشاهده کردم، هاله‌ی یکی از اساتیدم در دانشگاه میشیگان بود. من برای دیدن هاله‌ها سعی نکردم، بلکه این پدیده به صورت اتفاقی برایم رخ داد. من در حالی که خیلی خسته بودم در یک سالن کنفرانس بزرگ نشسته بودم، روبرویم چند نفر از دانشجویان ظاهراً در خوابی راحت فرورفته بودند. من در حالت نیمه خسته بودم، آرام و سبکبال. همچنان که توجهم بین درون و بیرون سرگردان بود، درخششی به رنگ زرد طلایی در اطراف سر استادم شروع به پدید آمدن کرد. هنگامی که او به طرف جلو به سوی میکروفون حرکت می‌کرد و در نور اتاق قرار می‎گرفت، دیدن این درخشش مشکل‌تر می‎شد، اما وقتی او به طرف عقب حرکت می‎کرد و از روشنایی خارج می‎شد درخشش باز پدیدار می‎شد. وقتی کمی تمرکز بینائیم را تغییر دادم، درخشش، روشن‌تر، بزرگتر و واضح‌تر شد. شگفت زده شده بودم.
من که آن زمان اطلاعات چندانی درباره‌ی هاله نداشتم، نمی‎دانستم که آیا آنچه می‎دیدم هاله بود یا نه. سپس شروع به نگاه کردن به اطراف سالن کم نور کردم، و از مشاهده‌ی هاله‌های اطراف سرهای دانشجویان متحیر شدم.
این تجربه را به این دلیل برای شما بازگو کردم که بعضی از اجزای کلیدی شرایط ایده‌آل برای درک هاله‌ها را مشخص می‎کند:
من در حالت مدی‌تیشن (آرامش و سکوت کامل ذهن) قرار داشتم، و بسیاری از تجربه‌های جالب روحی و معنوی در حالت مدی‌تیشن کسب شده‌اند. مدی‌تیشن تکنیک مهمی است که در تمام جهان برای تکامل روحی و معنوی تجویز می‎شود. هنگامی که شخص گفتگوی بی وقفه‌ی ذهن آگاه را متوقف می‎کند، زمزمه‌ها و انرژی‌های ظریف قابل درک می‎شوند.
 هر چه شخصی سالم‌تر و از لحاظ معنوی تکامل یافته‌تر باشد، هاله‌ی او بزرگتر و روشن‌تر خواهد بود. به همین دلیل است که تصویر مسیح، قدیسان و سایر افراد پارسا در طول تاریخ با هاله‎هایی در اطراف سرشان نقاشی شده است. هاله‌های آنها چنان روشن بوده است که به آسانی توسط هنرمندان و احتمالاً همه‌ی مردم درک می‎شده است.
من در آرامشی عمیق بودم. ذهن من خالی و آزاد بود و چشمانم روی نقطه‌ی خاصی متمرکز نبودند. این حالت نیمه خلسه بسیار مهم است، مخصوصاً در هنگام یادگیری مشاهده‌ی هاله‌ها.
 من در حال صحبت برای گروه بزرگی از مردم بودم. احساسی که یک شخص هنگام صحبت کردن در برابر یک جمعیت شنونده تجربه می‎کند ( چه شادی بخش و چه وحشت زا ) تا حدود زیادی از انرژی عظیم روحی / هاله‌ای منشاء می‎گیرد، که از طرف جمعیت به واسطه‌ی توجه آنها به طرف گوینده جریان پیدا می‎کند. این جریان انرژی، انرژی یا هاله‌ی گوینده را به شدت تقویت می‎کند. آسان ترین هاله‎ها برای دیدن، هاله افرادی است که در برابر یک گروه به تدریس، اجرای نقش یا صحبت مشغولند. اگر شخص در حال تدریس یک موضوع معنوی باشد مقدار انرژی قابل مشاهده، شگفت آور است.
جالب ترین جلوه‌های هاله‌ای را، من هنگام تماشای ورود انرژی متافیزیک به بدن یک مدیوم (فرد واسط بین زندگان و مردگان) مشاهده کرده‌ام. من عملاً وقوع این پدیده را دیده‌ام ( هر چند در این مورد کمی مشکوکم، زیرا تجربه‌های خود من در زمینه‌ی ارتباط روحی، متفاوت بوده‌اند ). من یک مدیوم را هم دیده‎ام که می‎گوید این پدیده عملاً رخ می‎دهد و او اطلاعات را از روحی خارج از بدن خود، یا از '' خود برتر '' خود دریافت می‎کند. مشاهده‌ی چنین حالتی خیره کننده است

چگونه میتوانیم هاله انسان را ببینیم؟(علی موسائی مرند)

اول، قبل از اینکه پا به این ماجراجویی جدید بگذارید، خواسته‌های خود را بررسی کنید و به یاد داشته باشید که همواره مسؤلانه رفتار کنید. همزمان با پیشرفت توانایی‌ها و مهارت‌های معنوی، کسب سطح بالایی از درستی و صداقت بسیار مهم است. هرچه ما قوی‌تر می‎شویم، بازتاب اعمال ما نیز چه خوب و چه بد قوی‌تر و سریع‌تر می‎شود. ما باید همزمان با پیشرفت توانایی هایمان، تعهد و خرد بیشتری نیز کسب کنیم.
با در نظر گرفتن این نکته، مشخص است که اجازه گرفتن از دیگران قبل از بررسی هاله‌ی آنها مهم است. ( نشستن در عقب یک سالن سخنرانی و تماشای درخشش اطراف سر اشخاص یک چیز است و بررسی هاله‌ی یک دوست برای کسب اطلاعاتی که نمی‎خواهیم او بداند و به دنبال آن هستیم، چیز دیگر ) همچنین تحمیل بررسی‌ها یا توصیه‌های خود به دیگران کار خردمندانه‌ای نیست. اگر بخواهیم از ادراکات خود به دیگران بهره‌ای برسانیم، بهتر است به ندای شهود خود گوش فرا دهیم و با عشق و علاقه کار کنیم تا بتوانیم از کار خود به دیگران بهره و الهام ببخشیم. همچنین مهم است که اگر معنی چیزی را نمی‎دانیم، این را با صداقت اعتراف کنیم. این که ما می‎توانیم هاله دیگران را ببینیم به این معنی نیست که جواب همه‌ی سئوالها را داریم. به دیگران و به پدیده هاله احترام بگذارید.
اگر هنوز هم مشتاق دیدن هاله‎ها هستید، اراده کنید که این فرآیند یا مهارت را فوراً، از هم اکنون آغاز کنید. ( البته اگر هاله را ندیدید نا امید نشوید،‌زیرا یادگیری این مهارت زیاد مشکل نیست و نیاز به ماهها مراقبه و تمرین ندارد ) . اگر باور داشته باشید که می‎توانید هاله‌ها را ببینید، خواهید توانست. اکنون تصمیم بگیرید، و بدانید که خواهید توانست این مهارت را کسب کنید.
ما طی سالها افراد بسیاری را دیده یا آموزش داده‎ایم که قادر به دیدن هاله‌ها شده‌اند، و ما در اینجا موفق‌ترین تکنیک‎ها را توضیح خواهیم داد.
یک اتاق کم نور برای دیدن هاله‎ها مناسب است. هنگام طلوع یا غروب آفتاب بهترین زمان برای دیدن هاله است، زیرا در این زمان نور داخل خانه مناسب است و شما نیز احتمالاً در حالت آرامش و کمی خسته هستید. دیوار پشت سوژه باید ساده و به رنگ روشن باشد. در سمت دیگر اتاق بنشینید، بهتر است به دیوار مقابل تکیه دهید یا چهار زانو کف اتاق بنشینید. هم سوژه و هم مشاهده کننده ( یا مشاهده کنندگان ) باید در وضعیتی راحت قرار داشته باشند. سوژه می‎تواند به سادگی بنشیند، یا با تمرکز روی تجسم جریان انرژی در طول ستون فقرات و خروج آن از فرق سر، هاله‌ی خود را تقویت کند. مشاهده کننده باید در حالت آرامش قرار گیرد، نفس‌هایی عمیق و یکنواخت بکشد، برای چند دقیقه روی سوژه تمرکز کند، و سپس به فضای اطراف سر سوژه خیره شود. خیرگی باید آرام و بدون تمرکز باشد. وقتی بیننده توانست نور اطراف سر سوژه را مشاهده کند، سوژه و بیننده می‎توانند به بازی بپردازند، به این صورت که سوژه هاله‌ی خود را بالا بفرستد، یا به درون بکشد و بیننده آنچه را که می‎بیند توصیف کند .
این روش دیدن هاله با چشم فیزیکی است، اگرچه ما اغلب احساس می‎کنیم که برای دیدن هاله، ترکیبی از چشمهای فیزیکی و چشمهای کالبد اختری خود را به کار می‎بریم. روش قابل قبول دیگر برای دیدن هاله، این است که چشمهایتان را ببندید، هاله‌ی شخص را مجسم کنید، و به آنچه می‎بینید اعتماد کنید. شما همچنین می‎توانید یک طرح کلی از بدن سوژه را روی کاغذ رسم کنید و به قوه‌ی شهود خود اجازه دهید که شما را در ترسیم هاله راهنمایی کند. نتایج این روش در مقایسه با روش چشم فیزیکی بطور کلی یکسان است، و پایه و اساس آن اعتماد و اتکای شخص به قوه‌ی شهود خود است.
اگر تمرینهای بالا را امتحان کرده، هنوز موفق نشده‎اید، ممکن است به دلیل قوی‌تر بودن حس لامسه یا شنوایی شما در این زمینه باشد. بعضی از مردم پدیده‌ها را به روشی متفاوت با دیگران می‎بینند، و این هیچ اشکالی ندارد. افراد « لامسه‎ای » می‎توانند با حرکت دادن دست خود در اطراف بدن سوژه، هاله را احساس کنند. بسیاری از شفادهندگان ذاتی حس لامسه‎ی بسیار قوی دارند و انرژی را با دستهایشان احساس می‎کنند، و به همین ترتیب بیماری و عدم تعادل را تشخیص می‎دهند. آنها می‎توانند رنگها و حتی مهم‌تر از آن معانی نهفته در پس رنگهای هاله را احساس کنند. افراد « شنیداری » می‎توانند خصوصیات هاله را بشنوند. این افراد می‎توانند با گوش دادن به مکالمه‌ی ذهن خود توصیفی درباره‌ی هاله بنویسند.
کلید موفقیت این است که به آنچه درک می‎کنید اطمینان کنید، به هر حال این ادراک شما است.